مادری به پاکی و مهربانی ات
وجود ندارد حبیبه ی خدا
کوثر قرآن میلادت مبارک
یوسف زهرایم (ع) عزیز جانم
برای تبریک خدمت مادر رفتی یاد ما هم .......
ابرهای گریه زا
بغض آسمان را
جاری کرده تا
بفهماند به ما
که ای زمینیان، مولا
عزادار مادربوده،تفریح و بازی دنیا
بس است دیگر،آن بالا هم عزا
محسنش را قبل از پا گذاشتن به عرصه ی گیتی
بین فشار در و دیوار و با لگد در شکم بانو طوری کشتند
که صدیقه ی طاهره(س) با تمام وجود چیدن غنچه اش را حس کرد
به فدای دل صبورت مادر سادات
مولا علی(علیه السلام)
در هیچ جنگی زمین نخورد اما
یا رسول الله(صلی الله علیه و آله)!
تمام عمر را اگر بر مصائب اهل بیتت
خون گریه کرده باز هم کم است
مولایم لطفا مددی تا آنها را نوشته
و آدم شده و با غفلت چشمان
نازنین منتقم زهرایت(ع) را تر نکرده
اسم محسن که می شنوم
در دلم فاطمیه برپا می شود
و ملتمسانه زار می زنم
کجایی یوسف مادر پهلو شکسته
کجایی امید منتظران دلسوخته
اما نه جوابی نه صدایی
من می مانم و آه
فخر زمین و آسمان
بانوی دو عالم!
کربلا سیراب شد از خون حسینت
اینجا هم سیراب شده از گریه های یوسف غریبت
........................................................................
بانویم!
میلاد عزیزانت است تهنیت
اما شرمنده این مرغ دلم در کوچه های مدینه
کنار پنجره بقیع پر کشیده
به یاد روزی که بنده
سرتاپا تقصیر را روز میلادت به
مدینه النبی راه دادی
خانومم لیاقت نداشتم اما
خیلی به کوچه های دیارت نگاه می کردم
گاهی از ته دل ناله می زدم
اف برغافلان مدینه
با پاره ی تن نبی خدا چه کردید؟!
چگونه توانستید در این کوچه ها به او سیلی زنید
آنهم جلوی کودکش حسن(ع)....
گاهی بر خودم نعره می زدم وای بر تو ای نفس
بگو خودت چه کرده ای برای یوسفش ؟!
بانویم بقیع بوی خاصی داشت سراسر مظلومیت و غربت
درکش را ندارم ولی شاید یوسفت نوازش می کرد
غریبان بی شمع و چراغت را...
بانویم باز بوی میلاد عزیزانت رسیده به این حقیر
این دل دیوانه تر شده و بهانه گیر تر
بفرما با این دل دیوانه چه کنم که.................................................؟